یادش بخیر! آنشبها و روزهایی كه از خاك بر اوج افلاك نور میبارید و عطر جانفزای عشق و شهامت و شهادت، درجایجای این مرز و بوم جاری بود و اُنس با قرآن، جایگاه ویژهای داشت. در آن سالهای عطرآگین و نورانی، قرآن، دوستان خود را در سنین مختلف، از پیر و جوان و نوجوان در بین زنان و مردان انتخاب كرده بود و یاران قرآن هم، تنها به اُنس و همراهی با این كتاب مقدس میاندیشیدند و لحظات خود را نورانی میكردند.

در این صحنههای پرشور عشق و عاشقی و اُنس و اُلفت باقرآن.، نوجوانان و جوانان نقش و جایگاهی ویژه داشتند. حضور و شیدایی آنها، اینمنظره را جذابتر، دلپذیرتر و عاشقانهتر نموده و دیگران را به تماشا و یا شركت درآن دعوت مینمود.
سال 64 بود. در گوشهای از منطقه گسترده جبهه جنوب، گروهی از برادران جوان و نوجوان واحد «غوّاصی» لشكر امام حسین (ع) بهتمرین و آماده شدن جهت عملیات فتح «فاو» مشغول بودند. این گروه مشكلترین و در عینحال حساسترین وظیفه را در عملیات آینده بهعهده داشتند. چون آنان میبایست قبل از همه نیروهای دیگر، در عرض طولانی رودخانه منطقه عملیات از زیر آب غوّاصی نمایند و پس ازآن، نگهبانان خط مقدّم جبهه دشمن را از پا درآورده و استحكامات و مواضع دفاعی آنان را نابود كرده و تیربارهای دشمن را از كار بیندازند. تنها با موفقیت این گروه بود كه نیروهای دیگر میتوانستند وارد عمل شوند و خود را توسط قایقهابه آن طرف رودخانه برسانند و بهپیشروی درمواضع و خطوط دفاعی دشمن مشغول شوند. این بود كه افراد واحد غوّاصی، از بین داوطلبین شهادت انتخاب میشدند كه همگی دارای روحیهای بالا و معنویتی ویژه و سنین زیر بیست سال بودند.
یكی از كارهای مداوم و همیشگی این گروه این بود كه هرشب، قبل از خواب، دور هم جمع شده و سوره واقعه را جمعی با صدایی هماهنگ میخواندند. قرائت این سوره و دقّت در معنای آن، بهویژه با توجّه به فضای عطرآگین عشق به شهادت، همه افكار و خاطرات دیگر را، از یاد و نظر آنها میزدود و آنها را هرچه بیشتر مشتاق شهادت و بهشت موعود مینمود.
وقتی جایگاه مقربین در بهشت، ضمن آیات این سوره شریفه تصیف میشد چهرهها برافروخته میگردید.«والسّابقونالسّابقون. اولئك المقرّبون. فی جنّاتالنّعیم». گویی جایگاه و موقعیت خود را بدون هیچگونه تردیدی مشاهده مینمودند.
با پایان گرفتن تلاوت سوره شریفه واقعه، هر كدام از افراد گروه بهنوبت، همه آمال و آرزوها و نیز، همه خواستههای خود را در قالب جملهای كوتاه ریخته و بهعنوان دعا از خداوند، درخواست مینمودند.
پس از آن، گروهی از برادران، ذكر و تلاوت قرآن را تا موقع خواب رها نمیكردند و باچنین روحیاتی، در حالی كه ذكر خدا و نیز آیات دلنشین قرآن را برلب داشتند بهاستراحت میپرداختند. این اُنس و اُلفت با قرآن و ذكر خداوند قبل از خواب، نقش عجیبی در سحرخیزی آنان داشت؛ بهگونهای كه گاهی دو ساعت پیش از اذان صبح پهلو از زمین برمیگرفتند و به نیایش، نماز شب و یا تلاوت قرآن مشغول میشدند. كاملاً بهخاطر میآورم كه بعضی شبها تلاش میكردم تا زودتر بیدار شده، به زمزمههای آنها گوش دل بسپارم، ولی اغلب توان آن را نمییافتم. چون وقتی بهمسجد میرسیدم مشاهده میكردم كه تقریباً نفر آخری هستم كه به آن مكان وارد میشوم و دیگران قبل از من، هركدام درگوشهای مشغول قیام، ركوع، سجود و یا تلاوت قرآن هستند. زمزمههای آنان و نجوایشان در آن سحرگاهان بهقدری اثر بخش و روحافزا بود كه اغلب گوش دادن به این زمزمهها را بر قرائت قرآن ترجیح میدادم؛چون در تلاوت و صدای آنها جذابیت، معنویت و كشش مخصوصی وجود داشت.
گاهی در آن شبها به یاد فرماش مولای متقیان علی (ع) درباره صفات متقین افتاده و آن سخنان بلند را بر جوان و نوجوانان سحرخیز پیرامون خود منطبق مییافتم.
«چون شب شود برپا ایستاده آیات قرآن را باتأمّل و اندیشه میخوانند و با خواندن و تدبّر در آن، خود را اندوهگین میسازند و بهوسیله آن، به درمان درد خویش كوشش دارند. پس هرگاه بهآیهای برخوردند كه درآن تشویق و امیدواری است، نسبت به آن طمع مینمایند و با شوق به آن نظر می كنند؛ مانند آنكه پاداشی كه آیه از آن خبر میدهد در برابر چشم ایشان است و آن را میبینند و هرگاه به آیهای برخوردند كه در آن ترس و بیم است گوش دلشان را به آن میگشایند، چنانكه گویا فریاد و شیون دوزخ در بیخ گوشهایشان است. با ركوع، پشتهای خود را خم كرده و با سجود، پیشانیها و كفها و زانوها و اطراف قدمهایشان را بهروی زمین میگسترانند و از خدای متعال آزادی خویش را (از عذاب رستخیز) درخواست مینمایند».
نوریها
معبر